آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

آنیتا بهار زندگیمون

مرواریدت مبارک گلم

دختر قشنگم دیشب یعنی ١١ آذر ما فهمیدیم که تو دندون در آوردی البته من صبح که داشتم بهت غذا میدادم حس کردم که درآوردی و به بابا امیر گفتم ولی اون باور نمیکرد تا اینکه امروز صبح دوتامون هم مروارید کوچولوت رو دیدیم. مبارررررکه عزیزم انشاالله که همه دندونات رو به سلامتی در بیاری و باهاشون غذاهای خوشمزه بخوری حالا بعدا میام و عکسش رو میذارم فعلا خوب دیده نمیشه که بخوام ازش عکس بگیرم ...
12 آذر 1392

خدایا شکرت

دختر گلم هرروز خدارو بخاطر داشتن تو  شکر میکنم مخصوصا وقتی که یک کار جدید  انجام میدی. واما کارهایی که این روزها انجام میدی : حدود ٩ الی ١٠ روز که قیخخخخخ میکنی قربونت بشم یعنی از ٦ ماه و ٤-٥ روزگی الان هم که پیشرفته تر شدی و آواز میخونی و میگی آوا وا وا وا یا آبا با بابا  ای ناقلا فکر کنم زودتر از همه بابارو صدا کنی البته دیروز دوبار گفتی ماما.دیگه همه رو خوب میشناسی و اشخاص جدید رو خوب تشخیص میدی ، وقتی جای جدید میریم اول همه جارو خوب نگاه میکنی و هیچ چی نمیگی ، وقتی بازی میکنیم اگه از اون بازی حوصلت سر بره زود اعلام میکنی  و غر میزنی یعنی اینکه بریم سراغ یه بازی جدید  ، اتاقتو مخصوصا کمدتو خیلی دوست داری و هر وق...
11 آذر 1392

بازم واکسن

دخترم دیروز باز هم تورو بردیم برای قد و وزن و واکسن شش ماهگی . دوباره من استرس داشتم آخه دلم نمیخواد تو درد بکشی عزیزم ولی خدارو شکر که سالمی و این واکسنها هم نشونه اینه که تو داری بزرگ میشی.دیروز که واکسنتو زدیم خوب بودی ولی شب تا ساعت 2ونیم گریه میکردی خلاصه واست کمپرس سرد گذاشتم و استامینوفنتو دادم و خوابت برد اما تو خواب همش ناله میکردی امروز صبح  هم اصلا حال و حوصله نداشتی و تب داشتی ولی خدارو شکر الان بهتری.انشاالله همه نی نی ها همیشه صحیح  و سالم باشن اینم عکس عسل من بعد از خوردن استامینوفن     راستی یه چیز جالب : امروز آوردم بهت حریره بادوم بدم نخوردی فکر میکردی که استامینوفنه آخه من استام...
29 آبان 1392
1